ادبیات نظری و پیشینه تجربی طلاق عاطفی (docx) 26 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 26 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
دانشگاه هرمزگان
واحدپردیس قشم
پايان نامه براي دريافت درجه کارشناسي ارشد در رشته مشاوره خانواده
عنوان:
بررسي ارتباط بين فرسودگي شغلي و طلاق عاطفي بين مديران سازمان صنعت معدن و تجارت استان هرمزگان
استاد راهنما:
دکتر حسین زینلی پور
استاد مشاور :
دکتر اقبال زارعی
نگارش :
کفایت عبدی
اسفندماه 1392
تقدیم به :
خانواده عزیزم
تقدیر و تشکر :
ضمن سپاس از خداوند سبحان ، شایسته است از زحمات و همراهی اساتید گرانقدرم جناب آقای دکتر حسین زینلی پور و جناب آقای دکتر اقبال زارعی که با کرامتی چون خورشید, سرزمین دل را روشنی بخشیدندو گلشن سرای علم و دانش را با رهنمایی های کارساز و سازنده بارور ساختند تقدیر و تشکر نمایم.
چکیده:
پژوهش حاضر با هدف بررسي ارتباط بين فرسودگي شغلي و طلاق عاطفي بين مديران سازمان صنعت معدن و تجارت استان هرمزگان انجام شد. روش این پژوهش توصيفي و پيمايشي و همبستگي مي باشد و از لحاظ هدف کاربردی می باشد. در این پژوهش با توجه تعداد کم جامعه آماری تمام 30 نفر از مديران سطوح عالي و 150مدیر مياني و عملياتي سازمان صنعت معدن و تجارت استان هرمزگان به عنوان نمونه آماری انتخاب گرديده اند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش پرسشنامه فرسودگی شغلی گلدارد (1989) و پرسشنامه محقق ساخته طلاق عاطفی می باشد. پس از تهیه پرسشنامه و تأیید اساتید و مجوز دانشگاه به سازمان صنعت معدن و تجارت استان هرمزگان مراجعه شد و پرسشنامه ها در اختیار مدیران آن سازمان قرار گرفت و پس از جمع آوری با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شدند و نتایج زیر حاصل شد: بین فرسودگی شغلی و طلاق عاطفی مدیران رابطه وجود دارد. بین مولفه های فرسودگی شغلی و طلاق عاطفی مدیران رابطه وجود دارد.
کلیدواژه:
فرسودگي شغلي، طلاق عاطفي، سازمان صنعت معدن و تجارت
طلاق عاطفی28
2-1-2-1- تاریخچه طلاق28
2-1-2-2- تعریف طلاق29
2-1-2-3-طلاق عاطفی30
2-1-2-5-نظریه مثلث عشق استرنبرگ31
2-1-2-6-نظریه نظم خرد چلبی32
2-1-2-7-شرایط علی طلاق عاطفی33
2-1-2-8-شرایط علی طلاق34
2-1-2-9-شرایط میانجی طلاق عاطفی36
2-1-2-10-شرایط میانجی خانوادگی36
2-1-2-11-شرایط میانجی فردی36
2-2- پیشینهی پژوهشی37
2-2-1- پیشینهی داخلی37
2-2-2- پیشینهی خارجی38
- تعاریف نظری و عملیاتی
1-6-1- تعاریف نظری
طلاق عاطفی: طلاق عاطفی، فاصله عاطفی مشخص و آشکار میان همسرانی است که هر دو ناپخته هستند، هر چند یکی از آنها ممکن است این ناپختگی را تأیید کند و دیگری با ابراز اعمال مسئولانه مفرط، چنین چیزی را انکار کند (گلدنبرگ و گلدنبرگ، 2008).
1-6-2- تعاریف عملیاتی
طلاق عاطفی: منظور از طلاق عاطفی در این پژوهش نمره ای است که از مقیاس طلاق عاطفی محقق ساخته به دست میآید.
2-1-2- طلاق عاطفی
خانواده نوعي نظام اجتماعي و واحدي عاطفي است كه كانون رشد و التيام، تغيير و تحول و آسيب شناسي اعضاء و روابط بين آن هاست. همچنين خانواده عامل همبستگي و شرط تعادل اجتماعي و ركن اصلي جامعه است كه در هر عصري و نسلي عملكرد دارد و معمولاً اين عملكرد در الگوهاي تعاملاتي اعضايش تجلي مي كند. ازدواج يكي از سه نقطه عطف زندگي انسان است، يعني تولد، ازدواج و مرگ. ازدواج با ايجاد تغييراتي در ديدگاه فرد نسبت به خود، همسر و جهان مرتبط مي باشد. فردي كه ازدواج مي كند در زمينه هاي درون رواني، بين فردي و اجتماعي تحت تأثير تغييراتي قرار مي گيرد. بنابراين اگر اختلال مهمي در ازدواج فرد رخ دهد، همه فرايندهاي فردي، بين فردي و اجتماعي وي تحت تأثير قرار مي گيرد. تحولات اجتماعي دهه هاي گذشته در سطح جهاني، نظام خانواده را با تغييرات، چالش ها، مسائل و نيازهاي جديد و متنوعي روبرو كرده است. طي اين مدت خانواده به شكلي فزاينده به علل و عوامل متعدد و پيچيده اي در معرض تهديد قرار گرفته است. وقتي كاركردهاي خانواده، از قبيل كاركردهاي زيستي، اجتماعي، شناختي و عاطفي يكي پس از ديگري آسيب مي بيند، اعضاي آن به تدريج احساس رضايتمندي خود را از دست مي دهند. كاهش تدريجي رضايتمندي اعضاي خانواده، ابتدا موجب گسستگي رواني و سپس گسستگي اجتماعي و در نهايت واقعه حقوقي مي شود كه اين گسستگي، طلاق ناميده مي شود (فاتحی دهاقانی و نظری، 1389).
2-1-2-1- تاریخچه طلاق
همانطوركه مي دانيم طلاق پديده اي تاريخي است و با پيدايي ازدواج همگام مي باشد و به قول ولتر نويسنده و دانشمند معروف فرانسوي، ازدواج و طلاق در اين جهان تقريباً با هم متولد شده اند. شايد ازدواج چند روزي زودتر متولد شده باشد. زيرا پس از زناشويي و گذشت چند روز كار زن و شوهر به زد و خورد و طلاق كشيده شده است (ستوده، ۱۳۸۲).
حقيقت اين است كه ازدواج و طلاق باهم به دنيا آمده اند و هر دو از قديم بوده اند و هر دو براي بشر ضروري و لازم اند. گرچه مي توان تصور نمود كه طلاق بعنوان يك پديده اجتماعي همزاد با ازدواج بوده باشد؛ اما طلاق بعنوان يك پديده اجتماعي مصوب و قانونمند، قدمتي طولاني ندارد. اولين اشكال قانوني و شناخته شده طلاق را مي توان در قوانين حمورابي، حدود ۲۳۰۰ سال قبل از ميلاد مسيح مشاهده كرد كه زن جزو املاك و دارايي هاي مرد محسوب شده و شوهر مي توانست به دلخواه خود، بدون هيچ دليلي زن را طلاق دهد. در ميان يهوديان نيز، طلاق حق مسلم و ويژه جنس مذكر محسوب مي گرديد. بر اساس نخستين قوانين رومي، شوهر كاملاً حق داشت تا رابطه زناشويي را گسيخته و از تعهدات خانوادگي شانه خالي كند، گرچه با برخي محدوديت ها در اين راه مواجه مي شد. پس از ظهور مسيحيت، قوانين رومي راجع به طلاق به طور قابل ملاحظه اي تعديل گرديد و تا نيمه قرن چهارم ميلادي، طلاق با توافق طرفين امكان پذير گرديد. در دين اسلام نيزگرچه طلاق يك امر ناپسند و مذموم شمرده مي شود، اما وقوع آن در برخي شرايط امكانپذير است. محو تدريجي و بعضاً ناگهاني نهادهاي خاص جامعه فئودالي، تضعيف خانواده پدرسالار كه نگاهدار اركان خانواده سنتي بوده است و در كنار آن رشد تضادها و تقابل هاي روز افزون اجتماعي، باعث فرو ريختن سنت هاي كهن و جايگزيني ارزش هاي اخلاقي در اجتماعي تازه مي گردد و مفاهيم سنتي و طرز كهن زندگي خصوصي و خانوادگي را متحول كرده و به مبارزه مي خواند. بررسي روند تاريخي پديده طلاق در جوامع، نشانگر اين است كه هر چه از نظام زمين داري به جامعه ي صنعتي و سرمايه داري نزديك مي شويم، امكان و فراواني طلاق افزايش مي يابد تا جايي كه امروزه شاهد افزايش آمار طلاق در اكثر مناطق جهان مي باشيم. طلاق در زمره غم انگيزترين پديده هاي اجتماعي است و همانطور که بر جامعه آثار شوم بر جاي مي گذارد، تعادل انسان ها را ناپايدار مي سازد. طلاق باعث ازهم پاشيده شدن کانون گرم خانواده ميشود و همبستگي بين زن و مرد را مي گسلد(فاتحی دهاقانی و نظری، 1389).
2-1-2-2- تعریف طلاق
اصطلاح « طلاق » در نظام هاى حقوقى غربى دلالت دارد بر انحلال يك رابطه زناشويى رسمى و قانونى در زمانى كه هر دو طرف هنوز در قيد حياتند و پس از وقوع آن مى توانند بار ديگر ازدواج كنند (كرامبى و همکاران، 1367).
اين اصطلاح، با واژه هاى اختلال زناشويى، انحلال زناشويى، انفصال يا جدايى و متاركه ارتباط نزديكى دارد. طلاق معمولا پس از يك دوره اختلال يا بى سازمانى در روابط زناشويى واقع مى شود، گرچه همواره چنين نيست و مثلا دو همسر كه داراى انتظارات بالاى لذت زناشويى هستند، ممكن است با رضايت كامل و بدون آنكه اختلالى در روابطشان به وجود آمده باشد، براى گريز از ازدواج در صدد طلاق برآيند. انحلال زناشويى مفهوم وسيعى است كه طلاق تنها يكى از اسباب آن است. مرگ يكى از دو همسر، متاركه و فسخ ازدواج، شكل هاى ديگر انحلال زناشويى اند. انفصال به معنى جدايى فيزيكى زن و شوهر از يكديگر، اغلب فاقد جنبه رسمى و قانونى است، اما در برخى كشورهاى غربى به شكلى از انفصال قانونى برمى خوريم كه معمولا پيش از طلاق اتفاق مى افتد و آن از اين قرار است كه دو همسر توافق مى كنند در اقامتگاه هاى مجزا به سر برند. متاركه نيز به معنى انحلال اجتماعى ازدواج، زمانى رخ مى دهد كه يكى از دو همسر، ديگرى را به مدتى طولانى ترك كند و يا از وى دورى گزيند (کری، 1997).
2-1-2-3-طلاق عاطفی
طلاق عاطفی، فاصله عاطفی مشخص و آشکار میان همسرانی است که هر دو ناپخته هستند، هر چند یکی از آنها ممکن است این ناپختگی را تأیید کند و دیگری با ابراز اعمال مسئولانه مفرط، چنین چیزی را انکار کند (گلدنبرگ و گلدنبرگ،2008، ص416 ). اگر چه به نظر می رسد که ازدواج شکل و محتوایی از صمیمیت دارد، اما طلاق عاطفی ممکن است در رابطه ای به وجود آید که در آن تفاوت های آشکار کمی وجود دارد و همسران به راحتی در کنار هم زندگی می کنند، اما در احساسات شخصی یک دیگر شریک نیستند. از سوی دیگر، طلاق عاطفی ، رابطه ای را توصیف می کند که در آن همسران در محیط های اجتماعی ، خوب و صمیمی به نظر می رسند، ولی در خلوت قادر به تحمل یک دیگر نیستند (تبریزی و همکاران،1385، ص111). بنابراین در طلاق عاطفی، زوجین فقط زیر یک سقف زندگی می کنند، در حالی که ارتباطات بین آنها کاملاً قطع شده یا بدون میل و رضایت است (محمدی،1383، ص111).
تعاریف موجود، طلاق عاطفی را اختلال در روابط همسران دانسته اند، اما در هیچ یک از این تعاریف ملاکهای مشخصی برای تعیین همسرانی که در چنین وضعیتی قرار دارند ارائه نشده است. بر این اساس جهت دستیابی به تعریفی روشن از طلاق عاطفی، نظریات موجود در زمینه روابط افراد مورد بررسی قرار گرفت تا بر مبنای آن ها بتوان افرادی را که در وضعیت طلاق عاطفی قرار دارند، مشخص کرد.
2-1-2-4-نظریه سیستمی کیفیت زناشویی مارکز
استفن مارکز، با نگرشی سیستمی، به فرد، رابطه او با همسرش و رابطه فرد با دیگران می نگرد. او چهارچوب نظریه خود را چنین توضیح می دهد که یک فرد متأهل دارای زاویه درونی، زاویه همسری و زاویه سوم اتس که هر نقطه تمرکز خارج از خود به جز همسر را نشان می دهد (مارکز، 1989، ص16). مارکز کیفیت زناشویی را نتیجه شیوه هایی می داند که افراد متأهل خود را سازماندهی می کنند، فردی که ((من)) او، حرکات منظم و معینی اطراف و بین هر سه زاویه داشته باشد. و به گونه ای خود را سازماندهی کند که نسبت به زاویه های گوناگونش، مشغولیت و توجه قوی داشته باشد، دارای کیفیت زناشویی بالایی است، اما در مقابل، در حالتی که یک زاویه تمام توجه فرد را به خود جلب کند و سایر زوایا توجهی دریافت نکنند، فرد کیفیت زناشویی پایینی دارد. بر این اساس او هفت مدل کیفیت زناشویی را متمایز می کند، که سه مدل را کیفیت زناشویی پایین و چهار مدل را کیفیت زناشویی بالا در نظر می گیرد. یکی از مدل های کیفیت زناشویی پایین، الگوی جدایی است که در آن هر دو همسر با زاویه سوم شان آمیخته اند و از زاویه همسری شان فاصله گرفته اند. سومین زاویه قدرتمند می تواند هر چیزی از جمله فرزند، کار و دوستان باشد. زناشویی های جدا، علی رغم پایین بودن کیفیت شان می توانند بسیار با ثبات و طولانی باشند. به نظر می رسد ترکیب جدایی، در مواردی می تواند به عنوان طلاق عاطفی در نظر گرفته شود (مارکز، 1989).
2-1-2-5-نظریه مثلث عشق استرنبرگ
رابرت استرنبرگ که جوانب مختلف عشق را با مثلثی که دارای سه مولفه تعهد، صمیمیت و شور عشق و اشتیاق است، نشان می دهد. سه مولفه عشق به طرق گوناگون با هم ترکیب می شوند که بر این اساس استرنبرگ هشت نوع رابطه را مشخص کرده است. یکی از انواع رابطه، عشق تهی است، که تنها شامل تعهد، و فاقد صمیمیت و شور و اشتیاق است. نوع دیگر نیز عشق ابلهانه است که شامل تعهد، و شور اشتیاق و فاقد صمیمیت است ( استرنبرگ و بارنس 1988، به نقل از اولسن و دفراین، 2006، صص248-246 ). با در نظر گرفتن سه مولفه مثلث عشق استرنبرگ، از آنجا که طلاق عاطفی رابطه ای فاقد صمیمت است، می توان دو نوع رابطه تعریف شده توسط استرنبرگ، یعنی عشق تهی و عشق ابلهانه را طلاق عاطفی خواند (اولسن و دفراین، 2006).
2-1-2-6-نظریه نظم خرد چلبی
نظریه نظم خرد به بررسی چهار مشکلی که نظم اجتماعی در سطح خرد با آن مواجه است می پردازد. وی از چهار نوع تعامل سخن می گوید که در بررسی روابط خانوادگی، عمدتاً تعامل ارتباطی مد نظر است. زیرا در این نوع تعامل است که حق و تکلیف و عاطفه مبادله می شوند (چلبی، 1375). از لحاظ تحلیلی نیز چلبی تعامل را دارای دو وجه عمده ابزاری و اظهار می داند، که روابط خانوادگی از مصادیق رابطه اظهاری محسوب می شود. در رابطه اظهاری نوعی صمیممیت، اعتماد و تعهد وجود دارد. تعلق عاطفی و معاشرتپذیری اساس این نوع رابطه را تشکیل می دهند. مطابق نظریه چلبی از طریق تعامل اظهاری ما یا اجتماع یا گروه اجتماعی شکل می گیرد یعنی سنگ بنای ما یا اجتماع تعامل است. مشروط بر اینکه تعامل صیغه اظهاری به خود بگیرد. جهت حفظ ما و بالطبع حفظ الگوهای تعاملی، نظم اجتماعی خرد حداقل در چهار بعد با چهار مشکل هم فکری مشترک، هم گامی مشترک، هم دلی مشترک، و هم بختی مشترک مواجه است (چلبی، 1375).
با توجه به نظریه نظم خرد، اگر خانواده را اجتماعی کوچک و سطح خرد در نظر بگیریم، در صورت ایجاد مشکل در هم فکری، هم گامی، هم دلی و هم بختی مشترک بین همسران، در تعامل همسران اختلال ایجاد میشود که اختلال در بعد اظهاری تعامل همسران، را می توان طلاق عاطفی خواند (چلبی، 1375).
مارک نپ تحلیل عمیقی از مراحل آغاز، آزموئن و پایان دادن یک رابطه و انواع فراگرد ارتباطی مربوط به آنها که هر مرحله را از مرحله دیگر ممتاز می کند، ارائه داده است. این مراحل از ساختن یک رابطه آغاز می شود، و پس از رسیدن به اوج، رابطه رو به زوال نهاده و به طرف جدایی حرکت می کند. او در کل ده مرحله را در روابط افراد تفکیک کرده که پنج مرحله مربوط به پیوند و پنج مرحله مربوط به جدایی است (مارک نپ، به نقل از فرهنگی، 1379).
1 – مرحله افتراق : زمانی است که طرفین رابطه یا یکی از آن ها احساس کنند که رابطه او با دیگری، او را کاملاً محدود کرده است. در این وضعیت طرفین بیش تر از وجوه اشتراک به تفاوت ها می اندیشند و سعی در برجسته کردن اختلافات دارند(مارک نپ، به نقل از فرهنگی، 1379).
2 – مرحله نحدود کردن: در این مرحله طرفین رابطه شروع به کاهش دفعات ارتباط و میزان صمیمت آن می کنند، اشتیاق چندانی برای ارتباط از خود نشان نمی دهند و از صحبت درباره موضوعاتی که منجر به تنش و مشاجره می شود پرهیز می کنند. رابطه به گونه ای محسوس به سمت رسمیت گرایش می یابد، جملات و عبارات طرفین نشان از بی تفاوتی نسبت به طرف مقابل و خواسته های او دارد.
3 – مرحله بی روح شدن رابطه: بیان گر افزایش تخریب رابطه است. در این مرحله پیام های کلامی یا غیر کلامی به گونه ای هستند که عموماً میان اشخاص بیگانه رد و بدل می شوند و رنگی از محبت، و گذشت در آن ها نیست. در واقع دیگر در مورد خود رابطه انیشه ای نمی شود، و علت ادامه رابطه در این وضعیت، عواملی فراسوی جاذبه و توجه به طرف دیگر رابطه است.
4 – مرحله پرهیز از یکدیگر : در این مرحله طرفین رابطه با گریز از یکدیگر سعی می کنند ناراحتی های خود را کاهش دهند و اغلب جدایی جسمی انجام می گیرد. یعنی طرفین سعی می کنند به هم نزدیک نشده و یکدیگر را نبینند. این مرحله در رابطه با همسران به سختی انجام می گیرد، زیرا آن ها به خاطر شرایط زندگی مشترک مجبورند در یک خانه زندگی کنند.
5 – مرحله جدایی: آخرین مرحله در روابط افراد است، جدایی ممکن است پس از یک مکالمه کوتاه یا پس از یک عمر زندگی مشترک صورت پذیرد.
در مجموع با توجه به نظریات مورد بررسی، تحلیل مارک نژ از مراحل جدایی، می توان طلاق عاطفی را وضعیتی در نظر گرفت که رابطه همسران، در مراحل محدود کردن، بی روح شدن، و پرهیز از یکدیگیر باشد (باستانی، گلزاری و روشنی، 1389).
2-1-2-7-شرایط علی طلاق عاطفی
مطابق مدل الگویی اشتراوس و کوربین، شرایط علی به حوادث یا وقایعی دلالت می کند که به وقوع یا رشد پدیده ای منتهی می شود ((اشتراوس و کوربین، 1385، ص 101) منظور از شرایط علی، وقایع مربوط به زندگی مشترک زن و مرد است که به وقوع یا رشد طلاق عاطفی می انجامد.
مطابق شکل 2-1، شرایط علی طلاق عاطفی در سه دسته نادیده گرفته شدن نیازها، انتظارات، و نظرات زن توسط مرد قرار گرفته اند. لازم به ذکر است برخی مقولات در بیش از یک دسته قرار گرفته اند، به عنوان مثال با بی توجهی مرد، زن هر سه مورد نادیده گرفته شدن نیازها، انتظارات و نظرات را تجربه کرده است.
شکل 2-1: شرایط علی طلاق (باستانی و همکاران، 1389).
2-1-2-8-شرایط علی طلاق
عدم تأمین نیاز عاطفی که به دلیل فقدان محبت یا عدم ابراز محبت است، منجر به سرد شدن رابطه زن و مرد و گسست عاطفی می شود. در مواردی فقدان محبت و عاطفه از سوی مرد و علاقه یک طرفه زن به همسرش از ابتدای زندگی مشترک و تبدیل تدریجی آن به نفرت می شود. در مواردی نیز عدم ابراز محبت کلامی و رفتاری مورد انتظار زن به دلیل نگرش متفاوت زن و مرد در زمینه ابراز محبت، می شود (باستانی و همکاران، 1389).
بی توجهی مرد به فعالیت های زن در زندگی مشترک، با ایجاد این تلقی در ذهن زن که همسرش قدردان تلاشهای او در زندگی مشترک نیست، احساسات منفی زن نسبت به همسرش را افزایش داده و از این طریق در افزایش فاصله زن و مرد موثر است. بی توجهی مرد به ظاهر زن (آرایش و پوشش زن در منزل) نیز، به نوعی واکنش منفی مرد نسبت به دلربایی زن محسوب می شود، که مرد به آن بی توجه است. در این صورت، زن نوعی نادیده گرفته شدن را تجربه می کند (باستانی و همکاران، 1389).
بی توجهی مرد به زن در مقایسه با توجه به دیگران و نیز بی توجهی به دلیل وابستگی بیش از حد مرد به خانواده خود، یکی از مدل های کیفیت زناشویی پایین در نظریه مارکز را، که الگوی وابستگی – فاصله ای نام دارد، به ذهن متبادر می سازد. در این الگو یک همسر ( اغلب زن) با زاویه همسری اش می آمیزد و بنابراین به آن وابسته است، در حالی که همسر دیگر با سومین زاویه مستقل خود درگیر است و بنابراین از رابطه زناشویی فاصله می گیرد (مارکز، 1989، ص19). در اینجا درگیر شدن مرد با زاویه سوم که شامل دیگران از جمله خانواده خود بوده است، سبب فاصله گرفتن او از زاویه همسری شده و به این ترتیب در افزایش فاصله زن و مرد از یک دیگر و در نتیجه طلاق عاطفی موثر است (باستانی و همکاران، 1389).
مشکلات ارتباطی، از جمله مقولات مهم است. عوامل مختلفی از جمله کم حرف بودن زن یا مرد، عدم اختصاص وقت توسط مرد برای گفت و گو، بی توجهی مرد به زن در حین گفت و گو و مشاجرت لفظی، با ایجاد اختلال در ارتباط کلامی زن و مرد، باعث کاهش صمیمیت و افزایش فاصله آن ها از یکدیگر است. هم چنین ضعف زن و مرد در برقراری ارتباط، نداشتن مهارت حل اختلافات و قهرهای مکرر و گاه طولانی مدت زن و مرد، با کاستن از تعاملات مثبت و افزایش تعاملات منفی همسران، موجب رنجش آنان از یکدیگر شده و به این ترتیب در ایجاد فاصله آنان از هم موثر است (باستانی و همکاران، 1389).
تفکر و نگرش ناهماهنگ زن و مرد نسبت به مسائل مختلف نیز از عواملی است که منجر به ایجاد مشاجره و تنش بین همسران و در نتیجه کاهش ارتباط مثبت آن ها است. هم چنین عامل مهم ناهماهنگی شخصیتی زن و مرد، به ویژه در برخی از ویژگی های شخصیتی مانند میزان برون گرایی، در ایجاد مشکل در رابطه آن ها موثر است (باستانی و همکاران، 1389).
عدم همدلی و هم راهی مرد با زن در موقعیت های دشوار شامل دوران بارداری، هنگام بیماری، و مواجه با مشکل و ناراحتی از عواملی است که از طریق دریافت نکردن حمایت از سوی همسر در موقعیت های مورد انتظار و در نتیجه ایجاد احساس تنهایی در زن، موجب افزایش فاصله زن و مرد است. در بسیاری موارد عدم درک مرد از موقعیت و روحیات زن، که توسط زنان بیشتر به صورت درک نکردن شرایط مطرح است، موجب عدم همدلی و هم راهی با زن است. مطابق نظریه نظم خرد (چلبی، 1375) در صورت ایجاد مشکل در هم دلی و هم گامی بین همسران در تعامل همسران اختلال ایجاد می شود که اختلال در بعد اظهاری تعامل همسران، از عوامل مهم ایجاد کننده طلاق عاطفی است (باستانی و همکاران، 1389).
عدم تعامل روحی مرد نیز از جمله مواردی است که در کاهش تعاملات موثر است. در چنین شرایطی زود عصبانی شدن و کنترل نداشتن بر خود، با ایجاد احساس اضطراب در زن، منجر به کاهش گفت و گو و تعامل همسران و در نتیجه افزایش فاصله آنها است (باستانی و همکاران، 1389).
بد دل و شکاک بودن مرد، و بی اعتمادی مرد یا زن به دلیل رازدار نبودن همسر، نیز با کاستن از صمیمیت کلامی همسران، در افزایش فاصله آنها موثر است. نارضایتی جنسی هم از جمله علل موثر در افزایش فاصله همسران است. نارضایتی جنسی به دلایل مختلف اهمیت ندادن مرد به رابطه جنسی، سردی مرد در رابطه، ناتوانی جنسی مرد، سردی زن در رابطه، نیاز غیر طبیعی مرد، و اختلاف زن و مرد در زمینه رابطه، با ایجاد اختلال در رابطه جنسی، رضایت زن و مرد از رابطه همسری را کاهش می دهد (باستانی و همکاران، 1389).
((نادیده گرفته شدن نیازها)) توسط مرد، از طریق عدم تأمین نیازهای زن، نقش مهمی در نارضایتی او از رابطه همسری و ایجاد طلاق عاطفی دارد. ((نادیده گرفته شدن انتظارات)) زن توسط مرد، منجر به عدم تأمین انتظارات او از مرد و رابطه همسری و در نتیجه دل زدگی او از رابطه همسری می شود. (( نادیده گرفته شدن نظرات )) زن توسط مرد نیز با ایجاد این احساس در زن که همسرش در زندگی مشترک، برای او جایگاهی شایسته او قائل نیست و به او بی توجه است، موجب نارضایتی زن و افزایش فاصله او از مرد می شود (باستانی و همکاران، 1389).
2-1-2-9-شرایط میانجی طلاق عاطفی
مطابق مدل الگویی اشتراوس و کوربین، شرایط میانجی شرایط کلی و وسیع تری هستند که بر چگونگی کنش/کنش متقابل اثر می گذارند و عبارت از زمان، فضا، فرهنگ، پایگاه اقتصادی، سطح تکنولوژی، شغل، تاریخچه و وقایع زندگی فرد است (اشتراوس و کوربین، 1385، ص 104) منظور از شرایط میانجی، شرایط کلی و وسیع تری مانند فرهنگ، پایگاه اقتصادی، شغل، تاریخچه زندگی فردی و خانواده زن و مرد است که بر طلاق عاطفی اثر می گذارد (باستانی و همکاران، 1389).
2-1-2-10-شرایط میانجی خانوادگی
دخالت خانواده ها در زندگی فرزندشان عاملی است که به صورت های گوناگون از چمله با ایجاد تنش در رابطه زن و مرد، در افزایش فاصله آنها از یکدیگر موثر است. ناهماهنگی خانواده ها در زمینه فرهنگی و اقتصادی هم از عوامل موثر بر بروز مشکل در زندگی مشترک زن و مرد است. اختلاف سطح اقتصادی خانواده زن و مرد، با ایجاد اختلاف در سطح انتظارات مالی زن و مرد، موجب بروز تنش و مشکلات در روابط همسران است. ناهماهنگی در زمینه فرهنگی نیز، از طریق تفاوت در نگرش ها، و آداب و رسوم، منجر به بروز اختلاف و افزایش فاصله همسران است (باستانی و همکاران، 1389).
2-1-2-11-شرایط میانجی فردی
بحران های مالی ناشی از مشکلات شغلی مرد، با افزایش مشغله کاری و ذهنی مرد و در نتیجه کاهش توجه او به همسر و زندگی مشترک، نقش مهمی در افزایش فاصله همسران از هم است. عدم ثبات شغلی نیز از طریق ایجاد فشار اقتصادی، بر روحیه مرد و در نتیجه رابطه همسری موثر است. دوری زن و مرد از هم، به دلیل کار کردن مرد در شهر دیگر، نیز از عوامل افزایش فاصله همسران است (باستانی و همکاران، 1389).
اعتیاد مرد به مواد مخدر و ازدواج مجدد مرد نیز از عوامل موثر بر دوری عاطفی مرد از همسر و افزایش نارضایتی زن است (باستانی و همکاران، 1389).
2-2- پیشینهی پژوهشی
2-2-1- پیشینهی داخلی
امیری، اسدی و راغب (1390)، در پژوهشی با عنوان وضعیت فرسودگی شغلی در میان کارکنان بانک و ارایه راه کارهای بهبود وضعیت آن نتیجه گرفتند که فرسودگی شغلی در وضعیت تأمل برانگیز قرار داشته و ضرورت دارد مدیریت به عوامل ایجاد این وضعیت که احساس خستگی و فشار شغلی و ارزیابی منفی از عملکرد خود از مهمترین آنها هستند توجه نماید. همچنین نتایج پژوهش نشان میدهد، متغیرهای جنسیت، وضعیت تأهل، تعداد فرزندان، مدرک تحصیلی، استان محل خدمت و سابقهی کار نیز بر میزان فرسودگی شغلی کارکنان تأثیر دارند.
آزادی، سهامی، قهرمانی و قلی پور (1389)، در پژوهشی با عنوان ارزیابی عوامل اجتماعی زمینه ساز طلاق عاطفی در میان کارکنان زن شرکت بهره برداری نفت گچساران نشان دادند که عوامل پوشش و ظاهر نا آراسته همسر، عدم رضایت جنسی، رسیدگی بیش از حد همسر به فرزند تأیید و عوامل عدم پایبندی به ارزش های دینی، عدم بهداشت فردی، میزان ساعات کاری رد شدند.
پورافکاری و گردافشاری (1388)، تحقیقی با عنوان بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر وقوع طلاق در شهرستان بندرعباس به انجام رسانیده اند. نتایج به دست آمده از پژوهش نشان می دهد بیکاری، اعتیاد، مهاجرت، پایگاه اقتصادی- اجتماعی پایین بر طلاق تأثیرگذار است. ...
طلایی، مخبر، محمدنژاد و ثمری (1387)، در پژوهشی با عنوان فرسودگی شغلی و عوامل وابسته به آن در کارکنان بیمارستان های دانشگاهی مشهد نتیجه گرفتند که فرسودگی شغلی در عملکرد خانوادگی و فردی مؤثر است و نقش حمایتی خانواده باعث کاهش فرسودگی شغلی می شود.
قهرمانی (1385)، در پژوهش خود تحت عنوان بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق سرد در میان پزشکان و پرستاران شهرستان گچساران به این نتیجه رسید که تعلق داشتن زوجین، اثر شغل، ساعات کاری زوجین و ... می توانند رابطه متقابلی با طلاق سرد داشته باشند.
نریمان وند (1384)، در مورد بررسی شیوع طلاق عاطفی بین همسران افراد معتاد پژوهشی در مرکز بازتوانی بهزیستی کرج به انجام رساند که هدف آن ر بررسی تأثیر اعتیاد بر طلاق عاطفی دانست.
بهاری و صابری (1383)، در پژوهشی تحت عنوان مقایسه عملکرد خانوادگی زوج های در حال طلاق و زوجهای غیرمطلقه به این نتیجه رسیدند که عملکرد خانواده نقش بسزایی در وقوع طلاق دارد.
بنی جمالی و همکاران (1382)، در پژوهشی با عنوان ریشه یابی علل از هم پاشیدگی خانواده ها در رابطه با ویژگیهای روانی، اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج به بررسی خصوصیات فرهنگی و شخصیتی زوجین پرداخته اند و نتیجه گرفته اند که فقر اقتصادی، پایین بودن سطح شغلی، دخالت اطرافیان و ... از عوامل تهدیدکننده زندگی مشترک زوجین بوده است.
2-2-2- پیشینهی خارجی
المالکی و همکاران (2012)، در پژوهشی در منطقه جازان، عربستان سعودی نشان دادند که پاسخ دهندگان از زندگی کاری خود ناراضی هستند.The major influencing factors were unsuitable working hours, lack of facilities for nurses, inability to balance work with family needs, inadequacy of vacations time for nurses and their families, poor staffing, management and supervision practices, lack of professional development opportunities, and an inappropriate working environment in terms of the level of security, patient care supplies and equipment, and recreation facilities (break-area). مهمترین عوامل مؤثر عبارت بودند از: ساعات کار نامناسب، کمبود امکانات برای پرستاران، عدم توانایی به تعادل کار با نیازهای خانواده، ناکافی بودن زمان تعطیلات برای پرستاران و خانوادههای آنها، نیروی انسانی ضعیف، مدیریت و شیوههای نظارت، فقدان فرصتهای توسعه حرفهای و نامناسب محیط کار در شرایط سطح امنیت، مراقبت از بیمار و تجهیزات و امکانات تفریح و سرگرمی.Other essential factors include the community's view of nursing and an inadequate salary.
لوسا آیگلسیاس و همکاران (2010)، در پژوهشی با عنوان میزان فرسودگی شغلی پرستاران نشان دادند که بخشهای ویژه خستگی عاطفی را در سطح بالا و مسخ شخصیت را در سطح متوسط می باشد.
شرما و همکاران (2006)، در پژوهشی با تأکید بر اثرات منفی فرسودگی شغلی نشان دادند که فرسودگی شغلی بر مشکلات خانوادگی و زناشویی، ترک حرفه و استفاده از مواد مخدر و الکل تأثیر دارد.
کالمگلو و کسکین (2006)، در پژوهشی نشان دادند که میزان فرسودگی شغلی کارکنان مراقبت سلامت در خدمات اورژانس 5/32% بوده است.
میرجانا و همکاران (2006)، در مطالعه ای که تحت عنوان بررسی میزان فرسودگی شغلی در یک شغل پراسترس که در میان کارکنان مراقبت ویژه در کرواسی انجام دادند میزان متوسطی از خستگی هیجانی و مسخ شخصیت را بیان کرده اند.
لوپز و همکاران (2005)، در تحقیق خود میزان فرسودگی شغلی پرستاران در ابعاد خستگی هیجانی و مسخ شخصیت را باالا و در بعد کفایت شخصی، پایین گزارش کرده اند.
ابوالرباب (2004)، در مطالعه ای نشان داد که حمایت های مدیران منجر به عملکرد شغلی بهتر و پیشگیری از فرسودگی شغلی می شود.
هارتر و همکاران (2003)، در پژوهشی نشان دادند که محل کار و فرسودگی شغلی مستقل از هم نیستند.
فراتحلیلی که توسط تت و همکاران (2003)، صورت گرفته نشان داده است که ویژگیهای شخصیتی، پیشبینی کنندههای خوبی برای فرسودگی شغلی هستند.
منابع
الف) منابع فارسی
اربر، م. (2004). روان شناسي طلاق. کتاب روابط صميمانه. ترجمه عابدين جواهري و عزيز تاجيک اسمعيلي(1391)، انتشارات ارجمند.
استیل، لیز، و کید وارن. (2001). جامعه شناسی مهارتی خانواده. (فریبا سپیدان و افسانه کمالی، مترجم)(2001). تهران: انتشارات دانشگاه الزهرا(س).
اشتراوس، آنلم و کوربین، جولیت(2002) اصول روش تحقیق کیفی: نظریه مبنایی، رویه ها و شیوه ها، ترجمه بیوک محمدی(1385)، تهران : پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی.
اعزازی، شهلا(1387) جامعه شناسی خانواده، تهران: روشنگران و مطالعات زنان.
افروز، غلامعلی(1389) روان شناسی رابطه ها، تهران: انتشارات دانشگاه تهران.
امیری، مجتبی؛ اسدی، محمودرضا و راغب، فاطمه (1390). وضعیت فرسودگی شغلی در میان کارکنان بانک و ارایه راه کارهای بهبود وضعیت آن. فصلنامه مدیریت مشاغل، دوره 3، شماره 7، تابستان.
آزادی، شهدخت؛ سهامی، سوسن؛ قهرمانی، زهرا و قلی پور، گلناز (1389). ارزیابی عوامل اجتماعی زمینه ساز طلاق عاطفی در میان کارکنان زن شرکت بهره برداری نفت گچساران. فصلنامه زن و بهداشت، شماره 3، پاییز.
باستانی، سوسن؛ گلزاری، محمود و روشنی، شهره (1389). طلاق عاطفی: علل و شرایط میانجی. مجله بررسی مسائل اجتماعی ایران، سال اول، شماره سوم، پاییز.
بخارایی، احمد (1386) جامعه شناسی زندگی های خاموش در ایران(طلاق عاطفی)، تهران: پژواک جامعه.
بنی جمالی، شکوه السادات؛ نفیسی، غلامرضا و یزدی، سیده منور (1382).ریشه یابی علل از هم پاشیدگی خانواده ها در رابطه با ویژگیهای روانی، اجتماعی دختران و پسران قبل از ازدواج. مجله علوم تربیتی و روانشناسی دانشگاه شهید چمران اهواز، شماره 11، بهار و تابستان.
بهاری، فرشاد و صابری، سیدمهدی (1383). مقایسه عملکرد خانوادگی زوج های در حال طلاق و زوجهای غیرمطلقه. مجله علمی پزشکی قانونی، شماره 34، تابستان.
پرداختچي، محمدحسن. احمدي، غلامعلي. آرزومندي، فريده (1388). بررسي رابطه بين کيفيت زندگي کاري و فرسودگي شغلي معلمان و مديران شهرستان تاکستان. فصلنامه رهبري و مديريت آموزشي، دانشگاه آزاد اسلامي گرمسار، سال3 شماره3 پاييز.
پورافکاری، نصرالله و گردافشاری، بهاره (1388). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر وقوع طلاق در شهرستان بندرعباس. فصلنامه تخصصی علوم اجتماعی دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر، سال سوم، شماره 5، تابستان.
پورتال امور بانوان و خانواده وزارت صنعت، معدن و تجارت (1392). علت طلاق عاطفی. 28/6/1392.
تبریزی، مصطفی و همکاران (1385) فرهنگ توصیفی خانواده و خانواده درمانی، تهران: فراروان.
چلبی، مسعود(1375) جامعه شناسی نظم، تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی، تهران: نی
حميديا، آنژلا (1383). بررسي ارتباط بين درک از مرکز کنترل و فرسودگي شغلي و همچنين تعيين ميزان فرسودگي شغلي در سه بعد خستگي هيجاني، مسخ شخصيت و احساس کفايت شخصي و تعيين ميزان انواع درک از مرکز کنترل در پرسنل پرستاري بيمارستان روانپزشکي ايران در تابستان ۱۳۸۲، علوم پزشکي ايران، ۱۳۸۲-۱۳۸۳، استاد راهنما: محمد قديري.
خبرنامه ویستا (1392). شیوه پیشگیری از فرسودگی شغلی.
خليلي شوريني، سياوش(چاپ سوم، 1383). روشهاي تحقيق درعلوم انساني، تهران، چاپ وانتشارات يادواره.
دهقان مروست، افروز. (1378). تحلیل رابطه عوامل شغلی با تعهد سازمانی بر اساس مدل ویژگی های شغلی. (پایان نامه کارشناسی ارشد)، دانشگاه علام طباطبایی، دانشکده مدیریت.
رفيعي، فروغ، شمسي خاني، سيمين. زارعي، محمدرضا. حقاني، حميدرضا. شمسي خاني، سهيلا(1391). ارتباط فرسودگي شغلي بامشخصه هاي شغلي پرستاران. نشريه پرستاري ايران، دوره 25، شماره 78، آبانماه 91.
ساروخانی، باقر (1375) مقدمه ای بر جامعه شناسی خانواده، تهران، سروش
ساعتچی، محمود (1390). بهداشت روانی در محیط کار.
ستوده، هدایت الله (1381). آسیب شناسی اجتماعی: جامعه شناسی انحرافات. چاپ اول، تهران: انتشرات آوای نور.
سلطانی، مهرداد. (1384). استرس و تأثیر آن بر مشاغل، سازمانها و نهادها. توسعه مدیریت، شماره 58، خرداد، 50 تا 57.
شرفی، محمدرضا(1383) خانواده متعادل، تهران: انجمن اولیاء و مربیان.
طلایی، علی؛ مخبر، نغمه؛ محمدنژاد، مریم و ثمری، علی اکبر (1387). فرسودگی شغلی و عوامل وابسته به آن در کارکنان بیمارستان های دانشگاهی مشهد. مجله علمی دانشگاه علوم پزشکی سمنان، جلد 9، شماره 3، بهار.
عبدالملکی، سعید (1390). فرسودگی شغلی. مجله بهداشت روان، شماره 34.
فاتحی دهاقانی، ابوالقاسم و نظری، علی محمد (1389). تحليل جامعه شناختي عوامل مؤثر بر گرايش زوجين به طلاق در استان اصفهان. فصلنامه مطالعات امنیت اجتماعی، شماره 17، تابستان.
فرهنگی، علی اکبر (1379) ارتباطات انسانی، جلد اول، تهران: خدمات فرهنگی رسا.
فلیک اووه(1387) درآمدی بر تحقیق کیفی، ترجمه هادی جلیلی، تهران: نشرنی.
قهرمانی، زهرا (1385). بررسی عوامل اجتماعی مؤثر بر طلاق سرد در میان پزشکان و پرستاران شهرستان گچساران. پایان نامه کارشناسی، دانشگاه پیام نور گچساران.
گلدارد، ديويد (2003). مهارتهاي بنيادي در مشاوره شغلی. ترجمه سيمين حسينيان(1385)، دانشگاه الزهراء.
گلدنبرگ، ایرنه و گلدنبرگ، هربرت (2008) خانواده درمانی، ترجمه جمید رضا حسین شاهی براوتی(1384)، سیامک نقشبندی و الهام ارجمند، تهران: روان.
محمدی، زهرا(1383) بررسی آسیب های اجتماعی زنان در دهه 1370، 1380، تهران: روابط عمومی شورای فرهنگی اجتماعی زنان.
مرکز مشاوره دانشجویی معاونت دانشجویی دانشگاه صنعتی شریف (1392). طلاق عاطفی. سایت دانشگاه صنعتی شریف.
مورهد؛ گريفين. (1999). رفتار سازماني. مترجمان سيد مهدي الواني و معمار زاده(1374)، تهران: انتشارات مرواريد.
نریمان وند، زهرا السادات (1384). بررسی شیوع طلاق عاطفی بین همسران افراد معتاد پژوهشی در مرکز بازتوانی بهزیستی کرج. همایش طلاق و راهکارهای درمانی کرج.
ب) منابع لاتین
AbuAlRub RF. Job stress(2004), job performance, and social support among hospital nurses. J Nurs Scholarsh.36(1):73-8.
De Silva P, Hewage C, Fonseka P(2009). Burnout: an emerging occupational health problem. Galle Med J.;14(1):52-5.
Hackman, J. R. & Oldham, R. G. (1980), "Development of the job iagnosticsurve", Journal Applied psychology, vol. 60, pp: 159-170
Kalemglu M, Keskin O(2006). Burnout syndrome at the emergency system. Scand J Trauma Resusc Emerg Med; 14: 37-40
Khazaei I, khazaee T(2006). [sharifzadeh Gh. nurses' professional burnout and some predisposing factors]. J Birjand Uni Med Sci. spring; 13(1):56-62. persian
Kiekkas P, Spyratos F, Lampa E, Aretha D, Sakellaropoulos GC(2010). Level and Correlates of Burnout Among Orthopaedic Nurses in Greece. Orthopaedic Nurs. 29(3):203.
Ksiazek I, Stefaniak TJ, Stadnyk M, Ksiazek J(2011). Burnout syndrome in surgical oncology and general surgery nurses: a cross-sectional study. Eur J Oncol Nurs. Sep;15(4):347-50.
Laur, Robert H. , & Laur, Jeanette C. (2007) Marriage & Family: The Quest for Intimacy, New York: Mc Graw Hill.
López M, RodriguezNúñez A, Fernandez M, Marcos AS, Martinón Torres F, Martinón Sánchez JM(2005). Burnout syndrome among health workers in pediatrics. An Pediatr (Barc);62:248-51.
Losa Iglesias ME, De Bengoa Vallejo RB, Savadores Fuentes P(2010). The relationship between experiential avoidance and burnout syndrome in critical care nurses: a cross- sectional question- naire survey. Int J Nurs Stud;47(1): 30-37.
Marks, Stephen R. (1989) “Toward a systems theory of marital quality”. Journal of marriage and the family, 51, pp15- 26.
Mirjana C, Roman U, Stjepan T(2006). Burnout syn-drome-assessment of a stressful job among in-tensive care staff. Coll Antropol;30(1):131-135.
Olson, David H. , & Defrain, John (2006) marriage and families, New York: Mc Graw Hill.
Scanzoni, john & Scanzoni, Letha Dawson (1988) Men, Women and Change: a sociology of marriage and family, New York: Mc Graw Hill
Sharma A, Sharp DM, Walker LG, Manson JRT(2006). Stress and burnout among colorectal surgeons and colorectal nurse specialists working in the National Health Service. Anaesthesia Sep; 61(9):856-66.